آیا شاخص مدیران خرید (PMI) مساوی ۵۰ به معنای عدم رشد تولید ناخالص داخلی است؟
- رابطه نزدیک بین شاخص PMI و تولید ناخالص داخلی این امکان را فراهم کرده است تا با استفاده از PMI بتوانیم تخمین دقیقتری از نرخ رشد ارائه کنیم.
- PMI مساوی با پنجاه همیشه به عدم رشد در تولید ناخالص داخلی تفسیر نمیشوند.
- شواهد نشان میدهد که عدد ۵۰ برای PMI یعنی تغییراتی صورت نگرفته است و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی با سطح توسعه اقتصادی رابطه عکس دارد.
برای یادگیری تعریف شاخص مدیران خرید (PMI) ابتدا مطلب شاخص PMI چیست و چرا در معاملات فارکس اهمیت دارد؟ را در سایت ما بخوانید.
شاخصهای منتشر شده در نظرسنجی IHS طوری طراحی شدهاند تا تحولات ادوار تجاری را شناسایی کنند. این کار با جایگذاری ساختار صنعتی یک اقتصاد و متعاقبا تمایل آن به همبستگی بالا با سایر معیارهای اقتصادی، به ویژه ارقام مربوط به تولید ناخالص داخلی انجام میشود.
علاوه بر این، با توجه به اینکه دادههای PMI به موقع و پیش از انتشار آمار تولید ناخالص داخلی منتشر میشود، طبیعتا تمایلی برای ترسیم همبستگی میان این دو سری با یکدیگر و ایجاد یک تخمین واقعی از رشد تولید ناخالص داخلی وجود دارد.
از آنجا که PMI شاخصی است که در یک دامنه از اعداد پخش شده است و رشد یا عدم رشد را نشان میدهد و بین ۰ تا ۱۰۰ محدود است که عدد ۵۰.۰ در آن نشان دهنده عدم تغییر است، پس ارتباط بین PMI و تولید ناخالص داخلی معمولا از طریق رگرسیون خطی ایجاد میشود.
به طور مستقیم، عدد PMI مساوی پنجاه، در یک سه ماهه تقریبا برابر با عدم تغییر در تولید ناخالص داخلی است (که یعنی رکود) با این حال همیشه این اتفاق رخ نمیدهد. در واقع ما واریانس بین کشورها را در PMI مساوی ۵۰ مشاهده میکنیم که معمولا نشان دهنده عدم رشد در تولید ناخالص ملی است.
به طور کلی تحقیقات نشان میدهد که اگرچه عدد متوسط ۵۰.۰ اغلب نشان دهنده عدم رشد تولید ناخالص داخلی در اقتصادهای توسعه یافته (به ویژه در اروپای غربی) است اما این مورد در بازارهای در حال توسعهی سریعتر که PMI برابر ۵۰ دارند، اغلب به معنی رشد مثبت قوی در بخش تولید است.
در واقع متوجه شدهایم که رابطه معکوس بین سطح توسعه و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در PMI ثابت مساوی ۵۰ وجود دارد.
در کل مجموعه داده جهانی PMI مساوی ۵۰، نشانگرنرخ رشد متفاوت تولید ناخالص داخلی در کشورهای مختلف است.به طور معمول شاخص PMI مساوی پنجاه در اقتصادهای پیشرفتهتر، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی حدود ۰ درصد را نشان میدهد، درحالیکه همان مطالعه در بازارهای نوظهور اعلب نشاندهنده رشد مثبت تولید ناخالص داخلی است.
به عنوان مثال، در منطقه یورو شاخص PMI خروجی تولید ۵۰.۰ به این معناست که رشد تولید ناخالص داخلی سالانه به ۰ درصد نزدیک میشود، در حالیکه همین شاخص با همین مقدار در چین، رشد ناخالص داخلی سالانه حدود ۷ درصد را نشان میدهد.

مقایسه نرخ رشد تولید ناخالص داخلی با شاخص مدیران خرید ناحیه یورو

این مقاله، نگاهی نزدیکتر به این روابط ، کشور به کشور دارد، با این هدف که به طور رسمی یک رابطه گسترده بین رشد تولید ناخالص داخلی و PMI و معیاری برای تعیین سطح توسعه اقتصادی ایجاد کند.
تحلیل کشور
نظرسنجی PMI از پاسخدهندگان میخواهد که به چندین سوال پاسخ دهند. این سوالات در زمینههایی مانند خروجی تولید، سفارشات جدید، اشتغال، موجودی کالا و قیمتها میباشد. از این میان تصور میشود که به طور ذاتی دو مورد برای ردیابی تغییرات در تولید ناخالص داخلی مناسبترین گزینهها هستند. سطح کلی PMI و شاخص خروجی تولید. (توجه شود که علاوه بر خود PMI که با یک عدد منتشر میشود این شاخص زیرمجموعه هایی دارد که آنها نیز با عدد مربوط به خود منتشر میشوند که PMI میانگین آن اعداد است)
متعاقبا، برای هر کشوری که دادههای PMI کل اقتصاد آن یا اصطلاحا کامپوزیت (شامل تولید و خدمات) در دسترس است. میتوان رگرسیونهای OLS جداگانهای اجرا کرد، در اینجا میانگینهای سه ماهه PMI اصلی یا شاخص خروجی تولید به عنوان یک متغیر مستقل و رشد تولید ناخالص داخلی سالانه به عنوان یک متغیر وابسته عنوان میشود.
با برقراری روابط بین دادههای PMI و تولید ناخالص داخلی، متغیر مستقل روی ۵۰.۰ تنظیم شده و سپس نرخ رشد ناخالص داخلی از روی آن تخمین زده شد. نتایج در نمودار زیر نشان داده شده است.

همانطور که پیشبینی میشود میزان ۵۰.۰ به طور کلی به رشد صفر یا رشد تولید ناخالص داخلی خیلی پایین در بیشتر کشورهای اروپایی اشاره دارد، در حالیکه در اقتصادهای آفریقایی و درحال توسعه آسیا، اغلب عدد ۵۰.۰ نشان دهنده سطح قابل توجهی از رشد مثبت در تولید ناخالص داخلی است.
توسعه اقتصادی
با استفاده از نرخ رشد ضمی که در بخش قبل بدست آوردیم، رابطه بین PMI مساوی ۵۰.۰ و نرخ رشد خنثی در تولید ناخالص داخلی را فرموله کردیم.
این رابطه در چارچوب سطح توسعه اقتصادی یک کشور ایجاد شده است، که ما از طریق دو متغیر اندازهگیری کردیم: شاخص توسعه انسانی سازمان ملل و هزینههّای دولت به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی (که توسط بانک جهانی تخمین زده شده است)
پس از آن یک رگرسیون OLS در PMI مساوی ۵۰.۰ با نرخ رشد ناخالص داخلی سالانه به عنوان متغیر وابسته در برابر دو متغیر مستقل HDI و هزینههای دولت رسم کردیم.
نتایج رگرسیون در نمودار زیر نشان داده شده است. هر دو متغیر مستقل در سطح ۱ درصد معنیدار بودند. در حالی که قدرت تبیین قویای نیز داشتند همچنین فاکتور R این رگرسیون نیز برابر با ۰.۷۱ بود.
علاوهبراین، هر دو متغیر مستقل با نرخ رشد PMI رابطه عکس داشتند. یعنی با افزایش هزینههای دولت و HDI نرخ رشد PMI از ۵۰.۰ به سمت صفر کاهش مییافت.

خلاصه:
رابطه مشاهده شده بین توسعه اقتصادی و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی وقتی PMI یک کشور در سطح ۵۰.۰ باشد به ما کمک میکند عملکرد اقتصاد یک کشور را از دو طریق درک کنیم.
اولا، روابط کشور به کشور بین دادههای PMI و تولید ناخالص داخلی هنگامی که ارقام PMI منتشر میشوند، میتواند به عنوان یک شاخص مهم برای تعیین سطح توسعه یافتگی کشور استفاده شود.
ثانیا، با محاسبات «سرانگشتی» ما بین HDI، هزینههای دولت و میزان رشد تولید ناخالص داخلی هنگامی که PMI حدود ۵۰.۰ بود، ما میتوانیم نرخ رشد تولید ناخالص داخلی مورد انتظار را برای نظرسنجیهایی که دادههای کافی برای آن وجود ندارد تخمین بزنیم. (مانند نظرسنجی PMI تازه منتشرشده با تاریخچه کوتاه و/یا کشورهایی که ارقام تولید ناخالص داخلی ناقص با دادههای با فرکانس پایین منتشر میکنند)
به عنوان مثال، ما در برآورد نرخ رشد تولید ناخالص داخل ضمنی در برخی کشورهای خاورمیانه، جایی که دادههای تولید ناخالص داخلی غیرنفتی فقط سالانه در دسترس است و سابقه PMI کوتاه است، استفاده میشود.

منبع: IHS Markits
برای دریافت تحلیل ها و اخبار روزانه بازارهای مالی در کانال تلگرام با من همراه باشید